در طی ۱۳ یا 14 سالی که در شناور «مهر» کار میکنم، همیشه سعی کردهام تا مسئولیت خودم را به بهترین نحو انجام بدهم. این که برای انجام وظایفم تلاش کردهام به این معنا نیست که حتما باید بهعنوان دریانورد نمونه انتخاب بشوم. یکی از کارهایی که بر عهده ماست، بویهگذاری است که نام دیگر آن چراغ دریایی است. یک کشتی خارجی برای ورود به یک بندر در ابتدا به کانال آن وارد میشود و وقتی بویهها را کاملا مطابق آنچه در جیپیاسش آمده، و بدون کوچکترین جابهجایی و با نظم و انضباط کامل میبیند، به نظم و انضباط کل بندر پی میبرد. ممکن است برخی با خودشان بگویند 50 یا 100 متر این طرف و آن طرف هم خیلی مهم نیست اما من برایم تطابق نقطهای که در آن بویهگذاری میشود، با نقشه خیلی مهم است. کشتی مهر یک کشتی بادگیر است. بارها پیشآمده که آمدهام به اسکله بچسبم اما متوجه شدم که یکی از موتورها از کار افتاده، بنابراین سعی کردهام طوری حرکت کشتی را با باد تنظیم کنم که به اسکله برخورد نکنم. اگر این اتفاق بیفتد ممکن است ورقهای کشتی از هم جدا بشود و به آن کشتی بخورد. گاهی هوا طوری است که کنترل کشتی را از دست خارج میکند و باید طوری تنظیم کرد که کشتی بهآرامی حرکت کند و به اسکله بچسبد.
وزن بعضی از بویهها خیلی زیاد است. وظیفه یک افسر یا فرمانده کشتی این است که در پل فرماندهی به کار نظارت داشته باشد اما من در بسیاری از ماموریتهایم پیشآمده که پایین آمدم و همراه نیروها، کارهایی را انجام دادهام. کوچکترین غفلت در کار کردن با بویه و زنجیر و لنگر مساوی با گرفتن جان یک نفر است. من کارم را از ملوانی آغاز کردم. بنابراین نقطهبهنقطه کشتی را میشناسم و بهکارش اشراف دارم. این را میدانم که کجا ممکن است اتفاقی بیفتد. بنابراین پایین میآیم تا کوچکترین اتفاقی برای پرسنل نیفتد. در طول این سالها در تمامی دورههایی که مربوط به کار برگزار شده، شرکت کردهام.
یکی از خاطرات من مربوط به عملیاتی است که داشتیم در جزیره فارسی انجام میدادیم. یکی از پرسنل ما تنها پسر خانواده بود و خبر آورده بودند که پدرش از دنیا رفته است. این خبر را به من دادند تا او را مطلع کنم. حدود ساعت چهار صبح بود که به بوشهر برگشتیم. من همانجا این خبر را به او دادم. خیلی برایم سخت بود. همراهش برای گرفتن بلیت به فرودگاه هم رفتم اما هرقدر تلاش کردیم نتوانستیم برایش بلیت بگیریم. درنهایت نزد رئیس فرودگاه رفتیم و ماجرا را برایش تعریف کردیم. گفتم کاری کنید این بچه را بفرستیم تا بتواند برای آخرین بار پدرش را ببیند. بههرحال او راهی شد. در کار دریانوردی اغلب اوقات از خبر درگذشت یکی از آشنایان یا فامیل چند ماه بعد مطلع میشویم!