ژئوپلیتیک منطقه، باید به موارد ذیل توجه کرد.
اگر سواحل حاشیه دریای خزر را به سه نقطه جغرافیایی متمایز روسیه، کشورهای آسیای میانه و قفقاز تقسیم کرده و بر اساس آن، اولویتهای راهبرد تجاری ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، خروجی تحلیل مقایسهای میان نقاط فوق، چنین نگرشی را به ما عطا میکند.
اولویت نخست ایران در استراتژی روابط خود با کشورهای شمالی، بر توسعه مراودات با روسیه، برنامهریزی شده؛ چراکه از طریق این کشور میتواند با کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا، اروپای شمالی و شرقی نیز روابط ترانزیتی خود را توسعه دهد.
دومین اولویت راهبرد ترانزیتی ایران که اخیرا شکل پیدا کرده، در ارتباط با کشورهای آسیای میانه است. بر اساس آن، یک خط ترانزیتی ترکیبی مابین ایران و چین از مسیر قزاقستان و خط ریلی دیگری از مسیر ترکمنستان شکل گرفته است.
آخرین بخش از قطعات تشکیلدهنده راهبرد ایران در معادلات منطقه در حوزه قفقاز (شمالی و جنوبی) بنا نهاده شده که در رده سوم قرار میگیرد. این ردهبندی نیز بر اساس واقعیتهای موجود و مشتمل بر واقعیات ذیل، استوار است:
۱ـــ ایران متوجه این واقعیت است که ظرف دو قرن اخیر، قفقاز حیاط خلوت روسیه بوده است؛
۲ـــ از سوی دیگر طی این مدت، قفقاز به یکی از عرصههای رقابت روسیه، ترکیه، امریکا، اتحادیه اروپا، عربستان و حتی امارات متحده عربی تبدیل شده است.
در نتیجه، ایران بعد از تجربیات دهه 70 خود، از مداخله مستقیم و یا غیرمستقیم در تنشهای منطقه خودداری کرد و حفظ وضع موجود را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داد، اما در ارتباط با موقعیت ترانزیتی و حملونقلی منطقه قفقاز برای ایران باید به واقعیتهای مهمی توجه کرد:
نخست اینکه مقصد بار صادراتی از مسیر قفقاز به کدام کشورهاست؟ آیا بار تولیدی کشورمان به کشورهای حوزه دریای سیاه مورد نظر است یا کشور روسیه و کشورهای اروپای شرقی؟
دوم، مسیر ترانزیتی قفقاز، محمل عبور کالاهای کدام کشور خواهد بود؛ هندوستان یا کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس؟
نکته سوم به سیاستهای جمهوری آذربایجان بازمیگردد که موجبات حضور قدرتهای فرامنطقهای چون ایالات متحده، رژیم اشغالگر قدس و ترکیه شده و در عین حال در رقابت با ارمنستان و گرجستان، این کشور نیز به دنبال عضویت در اتحادیه اروپاست؛ موضوعی که بیانگر تمایل این کشورها برای برونرفت از فشار روسیه و حتی ایران و ترکیه، باید تفسیر کرد. بیتردید مهمترین کریدور و مسیر تجاری انتقال کالا که از منطقه قفقاز عبور میکند، تراسیکا نام دارد و در عین حال جمهوری آذربایجان برای ترانزیت نفت و گاز استخراجشدهی خود نیز خطوط لوله نفتی باکو ـــ تفلیس ـــ جیحان در دریای مدیترانه و همچنین باکو ـــ سوپسا در دریای سیاه را ایجاد کرده است.
در نتیجه با عنایت به عملکرد کشورهای حوزه قفقاز و حضور بازیگرانی که رقابت را بر اساس کسب منافع ناشی از حاصل جمع صفر برای طرف مقابل خود یعنی ایران ترتیب میدهند، جمهوری اسلامی را به این باور رسانده که مسیرهای عبوری حملونقل کالایی خود را از مسیر پرچالش قفقاز، تغییر دهد؛ چراکه منازعه جمهوری آذربایجان و ارمنستان نهتنها برای ایران محلی از اعراب ندارد، بلکه زمینهی درگیرشدن منافع ملی و گرهخوردن توانمندیهای ترانزیتی ژئواستراتژیک ایران به معادلات پرتنش و با حضور بازیگران متعدد و متغیر آن منطقه را پدید میآورد.
طُرفه اینکه ظرف دو دهه گذشته، شاهد وقوع انقلابهای مخملی و دوران پرتنش در جمهوری گرجستان و ارمنستان و تغییر معادلات قدرت هر یک از کشورهای فوق هستیم، و مهمتر اینکه یکی از نقاط نضجگیری گروههای سلفیگری اسلامی، منطقه قفقاز است. بر این اساس، عقل معاش ایران حکم میکند که به جای تمرکز و توجه بر مسیرهای ترانزیتی عبوری از قفقاز که علاوه بر ناامنبودن، هزینهبربودن عبور از چند کشور و امکان تردد وزنی محدود و مشخص از مسیر ریلی را نیز دارد، مسیر دریای خزر را برای اروپا، و ترکیه را برای تجارت با بالکان برگزیند.
استراتژی ترانزیتی جمهوری اسلامی ایران، بر اساس مزایای سرزمینی، به تقویت کریدور شمال ـــ جنوب قرار گرفته است. در همین راستا با تبدیل موقعیت ژئواستراتژیک خود بهعنوان مزیت مطلق به مزیتهای نسبی و رقابتی از طریق توسعه زیرساختهای ریلی، بندری، حملونقل جادهای و ایجاد مناطق آزاد در مبادی ورودی و خروجی مسیرهای ورودی ـــ خروجی کشور، چه در ارتباط با زیرساختهای ریلی با ترکمنستان و چه ایجاد مسیر ترکیبی ریلی ـــ دریایی با چین و قزاقستان، بر قدرت بازیگری، درآمدزایی و کاهش حلقههای تحریمهای بینالمللیشدهی آمریکا گام برداشته است. البته در این میان نیمنگاهی نیز به مسیر جدیدی بهعنوان مسیر فرعی چین به اروپا داشته که بر اساس آن، راه تجاری چین ـــ قزاقستان ـــ ایران را در دستور کار قرار داده است.
باید به این دو مسیر تجاری، تمایل روزافزون ایران برای توسعه همکاریهای منطقهای خود با بلوک اقتصادی ـــ سیاسی تازه تشکیلشده اتحادیه اقتصادی اوراسیا را در قالب توافقنامهی تجارت ترجیحی گمرکی نیز مورد توجه قرار داد؛ راهبردی که ظرف یکسال گذشته زمینه افزایش مبادلات ایران با اعضای اتحادیه مزبور به رقم 4/3 میلیارد دلار را پدید آورده، و این در حالی است که طی ماههای اخیر شاهد محدودیتهای ناشی از همهگیری ویروس کرونا هستیم.
در مقام قیاس، میزان مبادلات ایران با جمهوری آذربایجان در هفتماهه نخست سال جاری میلادی از رقم ۱۷۴ میلیون دلار فراتر رفته است. این آمار در خصوص ارمنستان در سال گذشته شمسی حدود ۴۰۰ میلیون دلار بوده و ارزش مبادلات ایران با گرجستان نیز در سال ۲۰۱۹ میلادی بیشتر از ۲۶۰ میلیون دلار شده است.
در خصوص مقایسه کشورهای برنده منازعه قرهباغ باید به تحرکات کشورهای ترکیه و روسیه متمرکز شد و میتوان به مصادیقی چون حضور نیروهای حافظ صلح روسیه در منطقه و حضور اردوغان در جشن پیروزی باکو که نیمنگاهی به تمامیت ارضی ایران نیز داشته، اشاره کرد. در نتیجه، تاکنون بازیگران برنده، این دو کشور قلمداد میشوند، اما باید منتظر آینده شکننده این منطقه بود؛ چراکه توافق کشورهای درگیر با میانجیگری روسیه، روابط را از حالت جنگ به آتشبس تقلیل داده، نه صلح. از سوی دیگر با توجه به امکان حضور قدرتهای فرامنطقهای چون ایالات متحده و اتحادیه اروپا در رقابتهای منطقه قفقاز، میتوان منتظر تغییر وضعیت فعلی مهرههای شطرنج در منطقهی منازعهخیز و رقابتجوی قفقاز بود؛ تحولاتی که بر معادلات اقتصادی و ترانزیتی این منطقه اثر میگذارد. |