اشاره بندر و دریا | گفتوگو دربارهی چگونگی توسعه در استان هرمزگان، نیاز به ادبیاتی مشخص و متمرکز با بازتعریف تمامی کلیدواژههای موضوع دارد. وقتی سخن از توسعه در استانی به میان میآید، باید حداقل مشخص شود، استانِ مورد نظر کجاست؟ چه ویژگیهایی دارد؟ مزیتهایش چیست؟ و چرا در گفتمانی با محور توسعه بوده است؟ علی فیروزی، معاون هماهنگی اقتصادی و توسعهی منطقهای استانداری هرمزگان، به دو دلیل برای پاسخگویی به این سؤالات و برداشتن اولین قدم در پروندهی توسعهی استان هرمزگان انتخاب شد. او از طراحانِ یکی از مهمترین تئوریهای دولت وقت است؛ تئوریِ دولت بهمثابهی پلتفرم. به بیان سادهتر، ایدهی او برای حکمرانی موفق برگرفته از این ایده است که نقش دولت باید مثل سیستم عامل ویندوز در کامپیوتر عمل کند. دولت در این نگاه، مسئول ایجاد امنیت، زیرساخت، آموزش و سلامت است و در زمینهی عملگرایی، راه را برای ورود بخش خصوصی فراهم میکند. دولت در این دیدگاه، تولیدکننده یا بخشی درگیر فرایند اجرا نیست. دولت بستر را آماده میکند، به شما امکان میدهد که نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنید و در فرایند توسعهی محلی خرجش کنید. آیا این همان نسخه از توسعه است که هرمزگان به آن نیاز دارد؟ ویژگی دیگر فیروزی، شفافیت و دوری از شعار است که کمک میکند صمیمانهتر و واقعبینانهتر به طرح مسئلهی توسعه در استانِ محل فعالیت او بپردازیم. مصاحبهی پیش رو با طرح موضوع اولویتهای توسعه در هرمزگان آغاز میشود، نگاهی به تحولات موردی در استان داریم و در نهایت با تعریف چهارچوبی از نقشهی راه دولت برای توسعهی استان به پایان میرسد.
یش از هر چیز، بگویید که نقشهی راه دولت برای توسعهی استان هرمزگان چه ویژگیهای منحصربهفردی نسبت به سایر استانها دارد؟
استان هرمزگان، استان مزیت است و اجازه بدهید در همین ابتدا، برای آرامش خاطر اهالی این استان عرض کنم که تیمِ اقتصادی دولت، فهرستی از این مزیتها را بر اساس سند آمایش سرزمینی و دیگر اسناد بالادستی و کلان کشور فراهم کرده و بهعنوان نقشهی راهِ توسعهی هرمزگان و در قدم بعد، توسعهی کل کشور از این معبرِ دریایی، آنها را در نظر دارد. مزیتهای کلیدی و منحصربهفرد این استان فراوانند. استانی که ترانزیت و تجارت فرامرزی آن در اولویت است، طبیعی است که با مزیتِ حملونقل یکپارچه در اسناد بالادستی شناخته شود. مزیتِ حملونقلِ بیش از 50 درصد کالاهای ورودی به کشور، در هر استانی دیده نمیشود و هرمزگان و بهخصوص شهر بندر عباس از این نظر منحصربهفرد است. وقتی که این استان بیشترین میزان تولید و پرورش میگو را به خود اختصاص داده، واضح است که شیلاتش بهعنوان مزیت در مسیر توسعه شناخته شود. حکمرانیِ آبوهوای مدیترانهای بر کلِ استان، مزیتِ گردشگری را بهعنوان مزیتی کلیدی به ما یادآوری میکند و چالشِ کشاورزان با زیست در منطقهای کمآب و گرمسیری، مزیتِ کشاورزی مدرن را. هرمزگان، پر است از خطوط لولهای که نفت و دیگر محصولات نفتی را به سراسر کشور منتقل میکند، معادنِ این استان در قیاس با معادن کلِ کشور قرار دارند و در نهایت هم دریا، که کاملکنندهی زنجیرهی دسترسی است. راستش را بخواهید من معتقدم که اگر مردمِ 30 استان کشور بنشینند در خانههایشان و فقط استان هرمزگان بهتنهایی کار کند، ما میتوانیم هزینههای خوردوخوراک 30 استان را از طریق همین یک استان جبران کنیم. با اینهمه، بیکاری در این استان وحشتناک است و همچنان در شاخص فلاکت، وضعیت خوبی نداریم.
با توجه به فقری که کموبیش در استان دیده میشود و شما نیز به آن اشاره کردید، توسعه بر مبنای مزیت چطور اتفاق خواهد افتاد و جایگاه بخش خصوصی و دولت در این مسیر چیست؟
حضور بخش دولتی در پروسهی تحول و توسعه با نوعِ حضور دولت، تفاوتهای فراوانی در ساختار، فرایند و نحوهی بازدهی دارد. وقتی به بخش خصوصی میگوییم تو بیا اینجا کار کن، ورودِ بخش خصوصی با منِ دولتی، تفاوتهای فاحشی دارد. روش عملِ بخش خصوصی، افزایش بازدهی است و برای این موضوع هزینه میکند، چون اقتصادش را باید خودش تامین کند. بهعنوان مثال اگر اعلام شود که شیوهی گردهافشانی میتواند دو برابر محصول فعلی خرما از نخلستانهای استان برداشت داشته باشد، بخش خصوصی این سودزایی را خوب میفهمد و برای اعمال آن هزینه میکند. دولت اما باید به هزینههایی که برای این سودزایی انجام میشود، فکر کند. درست است که گردهافشانی میتواند تولید خرما را دو برابر کند، اما منِ بخش دولتی که باید ماهیانه حقوق افراد تحت مدیریتم را تقبل کنم، چقدر هزینه برای تامین پهپاد گردهافشانی خواهم داشت؟
طبیعی است که بخش خصوصی در زمینهی رسیدن به سود بیشتر، چالاکتر از بخش دولتی عمل کند.
در تعریف دولت بهعنوان یک پلتفرم، توانمندسازی بهعنوان یک اصل در نظر گرفته شده و این موضوعی است که شما آن را در اصل 44 قانون اساسی و سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری میبینید. آقا در این سیاستها، عملا چهار حوزهی امنیت، فرهنگ، آموزش و بهداشت و سلامت را از فرایند خصوصیسازی جدا کرده و مسئولیت تامین آن را بر عهدهی دولت گذاشتهاند و به اعتقادِ من، همین جداسازی، اصل عدالت را در محور توسعه و خصوصیسازی روشن میکند. در اقتصاد دریایی هم همین اصول پایهای مد نظر است. توسعهی اقتصاد دریایی در هرمزگان باید همراه با عدالت و توانمندسازی بخش خصوصی باشد. حذف طبقهی متوسط از جامعهی استان هرمزگان، یکی از نگرانیهای ماست؛ از میانِ دو طبقه ثروتمند و فقیر این استان، معضلات اجتماعی متعددی به وجود میآید که دولت بهعنوان پلتفرم توسعه مجبور به رفع آنهاست، در حالی که وقت و انرژی خود را میتواند روی بخشهای دیگر توسعه بگذارد. با اینهمه وقتی از دولت بهمثابهی پلتفرم صحبت میکنیم، شامل چنین وظایفی میشود. دولتِ خوب، پلتفرم خوب است، سیستم عاملی که به شما دسترسی فعالیت در محیطی امن را بدهد، اما خودش در فرایندها به چشم نیاید.
پلتفرم دولت در هرمزگان چگونه عمل خواهد کرد؟
استان هرمزگان، علیرغم وجود تمامِ ظرفیتها، توسعهی درست و همهجانبهای را سپری نکرده است. کشفِ نفت، رفتار ما را در این استان، شبیه بچهپولدارها کرده، از جیب میخوریم و نگران آینده نیستیم. دولتهای وقت هم به این رفتار دامن زدهاند و تلاش کردهاند سطح مطالبات محلی را افزایش ندهند، چون زیرساختهایی برای آن فراهم نشده. این رفتار باید تغییر کند و بندر عباس و استان بهسمت توانمندسازی نیروی انسانی حرکت کند. چرا در استانی با این میزانِ بالای کارگاههای صنعتی، یک قطعهی خرابشده برای تعمیر باید به اراک، اصفهان و یزد برود؟
نقش پلتفرم همینجا خود را نشان میدهد. پلتفرم است که تصمیم میگیرد به طرحی سوبسید بدهد تا در نقاطِ معاف از مجوزها، به صنایع جان دهد و بعد ماموریتِ پشتیبانی صنایع محلی را به عهده بگیرد. این پلتفرم است که برنامه طراحی میکند تا دریانوردِ لنجدار ما بتواند هزینههایش را مدیریت کند. ما در بحث بنادر استان در زمینهی بلیت شناورها ورود پیدا کردیم، اما این تمام ماجرا نبود. برای منطقیکردن عرضه و تقاضا بهخصوص برای انجام خدمات شیپینگ، به سراغ شرکتهای دانشبنیانی از دیگر استانها رفتیم که به هرمزگان بیایند و اموری چون تولید فیلتر روغن ویژهی شناورها و خزهزدایی از شناورها را با قیمت منطقی انجام دهند. تشویق به استفاده از شیوههای دانشبنیان برای ارتقای بهرهوری یکی از کارهایی است که پلتفرم دولت مکلف به اجرای آن در سطح استان است تا کیک اقتصاد، بزرگتر شده و از حالت سنتی آن خارج شود. در این مسیر، شخصا دوست دارم بتوانم مرکزی تحت عنوان «مرکز رفع مشکل و ارائهی راهحل» در سطح استان راهاندازی کنم که شبیه به آمایشگاهی مسئلهمحور به روند توسعه وارد شود تا از توانمندیهای صنایع دانشبنیان کشور برای حلِ مشکلات استان بهره ببریم.
چه زمانی میتوان شاهدِ اولین نشانههای تغییر بود؟
این وضعیت یکشبه اتفاق نیفتاده که یکشبه از بین برود و کسی هم با چوبِ جادویی به دولت نیامده است. ما نیازمند فاصلهگرفتن از شعارها و عملگرایی هستیم، بهجای آنکه دنبال سوپرمنها باشیم. اگر سوپرمنی در فرایند توسعه باشد، دولت به مردم میگوید که این سوپرمنها، خودِ مردم و خودِ بخش خصوصی هستند. در اینجاست که به اقتصاد رفتاری نیازمندیم، اقتصادی که ضمن تعریف جایگاه مردم و تسریعِ مطالبهگری اجتماعی، از رفتارهای تسکینی و نمایشی جلوگیری کند. دولت بهمثابهی پلتفرم بهدنبال رفعِ مصداقی چالشها نیست، بهدنبال آن است که جوامع محلی را به حدی از خودباوری برساند که بتوانند مشکل را تشخیص دهند و با سرمایهی اجتماعی خود در منطقه به حل آن کمک کنند.
این فرایند بالاخره نقطهی آغازی میخواهد!
دربارهی توسعه و نحوهی اجرای سیاستگذاریهای توسعه، نیازمندِ اجرای چند نمونهی پایلوت توسط دولت هستیم. این امرِ غیر معمولی نیست. شما اگر بخواهی به کسی شیرینی بفروشی، باید حبه قندی در دهانش بگذاری تا معنای شیرینی را بفهمد و ببیند برای چه چیزی هزینه میکند. دولت هم مجبور است در این زمینه فرهنگسازی و الگوسازی کند، مواردی را از خودش نشان دهد تا بتواند جامعهی محلی و بخش خصوصی را همگام و همراه خودش کند.
و این پروژههای موردی چه هستند؟
ما به چند دلیل مشخص، فعالیتهای خود را روی جزیرهی هرمز متمرکز کردهایم. یکی از دلایل این انتخاب، این است که هرمز مورد توجه حضرت آقا بوده و چند بار با قید نام به وضعیت این جزیره اشاره و انتقاد کردهاند. خودِ من بار اولی که به هرمز رفتم، با کلکسیونی از نامدیریتیها و مدیریتهای متناقض مواجه شدم. در کلِ جزیره، شما یک اداره به معنای فرایندی و ساختاری آن نمیبینید. گردشگران در میان ازدحام سهچرخهها با جزیرهای مواجه میشوند که در آن هیچچیز سر جایش قرار ندارد. شاید بهتر است بگویم که خدا پدر و مادر ستاد فرمان اجرایی امام و بنیاد برکت را بیامرزد که آمدند و حلقهای دورِ جزیره کشیدند، اما با اینهمه در داخل این حلقه، همهچیز به شکل غریبی، بیبرنامه، بینظم و رهاشده است. وضعیت برق و آب جزیره خوب نیست، در جزیرهای که بهشت اکوتوریسم معرفی میشود، اصلیترین چالش ما نبود سرویس بهداشتی درست و حسابی است! یعنی میخواهم بگویم ما وارد پروندهای شدهایم که عمیقا با مشکلات کلیدی و زیرساختی درگیر است. اقدامات ما در هرمز بهشکل ویژه خواهد بود. یعنی پروژههای اولیه و پایلوت، بعد از اجرا و رفعِ مشکلات در کلِ جزیره تسری خواهند یافت. مثلا برگزاری فستیوالِ مسیرِ جرون یکی از این اقدامات است که با دیدگاه فرهنگی ـ گردشگری آغاز شده، اما اثرِ اصلی آن در حوزهی اقتصادِ رفتاری جزیره خواهد بود. جزیرهای که تنها چهارماه از سال مقصد گردشگری است و در طول سال با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند، باید خودش را در مقیاس دوبی و گردشگری آن ببیند و متحول شود. توسعهای که برای این جزیره در نظر گرفته شده، منطبق با بوم و اقلیم هرمز است؛ به این معنا که قرار نیست از این جزیره، کیشی دیگر بسازیم، بلکه میخواهیم در گام اول شهروندان این جزیره را با مؤلفههای توسعه پایدار آشنا کرده، آن را به بخشی از ویژگیهای اقتصاد رفتاری آنها بدل کنیم و در انتها، خودِ آنها را پیشرانانِ توسعه کنیم. این همان قندی است که در بالا به آن اشاره کردم! دولت بهعنوان پلتفرم، در نقش آغازگر عمل میکند و زمانی که زمینه برای حضور و فعالیت بخش خصوصی فراهم شد، خود را کنار میکشد. در حال حاضر ما شورای شهر هرمز را به بندر کنگ دعوت کردهایم تا از نزدیک با تجربیاتِ ادارهی این شهر بندری مواجه شوند و برای توسعهی جزیره خود از آن بهره بگیرند.
تمرکز بر جوامع محلی، توسعه را محدود، لاغر و بهنوعی مجبور به قبول چهارچوب منطقه نمیکند؟
اجازه بدهید به سفری که رئیسجمهوری به استان هرمزگان داشتند، اشاره کنم. در این سفر، تمرکز بر بنادر کوچک استان بود که از قدیم بهعنوان بنادر تجاری محلی اما مهم و اثرگذار شناخته میشوند. توسعه از طریق پلتفرم اینگونه اتفاق میافتد که شما بهعنوان دولت، زمینهساز و بسترساز هستید. رونقگرفتن این بنادر کوچک و شکلگیری گمرکات آنها، زندگی دریانوردان محلی و بومی را تامین میکند؛ چراکه عموم این دریانوردان، از قدیم دوشغله بودهاند؛ صیادی و تجارت دریایی. در طول این سالها، دولتها بهجای تامین این حداقلها به دستکاری در ساختار این دو شغل روی آوردهاند و عملا به جای بسترسازی، مانعتراشی کردهاند. فعالسازی این بنادر کوچک میتواند دوباره حیات اقتصادی را به استان بازگرداند. این نمونه، نمونهای کاملا داخلی و منطبق با کارکرد این بنادر در طول تاریخ است و امروز که تحریمها سعی در قطع هر گونه رابطهی تجاری ما با دنیای بیرون را دارند، استفاده از ظرفیت تجاری همین بنادر کوچک، به این معناست که پلتفرم از نقش داشتههای محلی خود غافل نیست.
بر همین اساس میتوان اقتصاد گردشگری را هم با نسخههای محلی توسعه داد؟
در بحث گردشگری استان هم صحبت از پرداختن به یک نقطه، یک بندر یا یک جزیرهی خاص نیست. ما بهدنبال طراحی یک حلقهی گردشگری در استان هستیم؛ حلقهای که از بندر عباس شروع میشود و بعد از عبور از هرمز، لارک، هنگام، قشم، مقام، کنگ و خمیر، دوباره به بندر عباس میرسد.
بخش عمدهای از طرحهای ریز و درشتی که به آن اشاره کردید با تغییرات عمده در جوامع محلی همراه هستند. آیا مقاومتهایی هم در برابر این طرحها صورت گرفته؟ چطور با آن مواجه شدهاید؟
هر تغییری، چه مثبت و چه منفی با مقاومت همراه است. تا زمانی که جنس تغییر از جنس اقناع نباشد، بازیِ برد ـ بردی نخواهید داشت. در بحثِ ساماندهی سهچرخههای هرمز این استدلال را بیشتر توضیح میدهم. اگر به سهچرخهدارانِ هرمز بگویی برو آنجا توی صف بایست، بهصورت پیشفرض، مقاومت خواهند کرد، چون منفعت آنها به جذب سریع و حداکثری مسافر است، اما اگر نقطهی مورد نظر برای صفِ سهچرخه مجهز به سایبان، استراحتگاه، اتاقکهایی با برودت و تهویه مطبوع و سرویسهای بهداشتی باکیفیت باشد، خودِ مسافر به آن سمت هدایت میشود و قطعا این رانندگان عزیز هم به حضور در صف تمایل پیدا خواهند کرد. جنسِ اقناعی فرایند توسعه چنین عمل میکند. در چنین فرایندی، دولت تنها نقش آغازگر را خواهد داشت و این مردم هستند که وارد عمل شده و نقشآفرینی میکنند.
اما به هر حال نگاه دولت در حوزهی توسعهی گردشگری نگاهی همراه با پیرنگِ مسائل امنیتی است. مثلا در همین بحث هرمز و گردشگری آن میبینیم که کسی دربارهی فجایع محیط زیستی این جزیره حرف نمیزند، اما وقتی که بحث شیوهی حضور تورها در جزیره مطرح میشود، خیلیها مدعی میشوند...
این هم موضوع مهمی است. در بحث گردشگری، ما باید پیش از تمرکز بر گردشگر، مقصد را واکسینه کنیم تا گردشگر نتواند خلافِ آن فرهنگ رایج، رفتاری هنجارشکنانه داشته باشد. مگر در کیش همین اتفاق در حوزهی رانندگی نیفتاده است؟ شما وقتی وارد کیش میشوید، بهطور اتوماتیک، درستتر، آرامتر و ایمنتر رانندگی میکنید و هر گونه رفتاری خارج از این دایره، بهصورت یک رفتار ناهنجار با واکنش منفی افکار عمومی همراه خواهد بود. هرمز، پیش از حضورِ این میزان گردشگر، واکسینه نشده و فرهنگِ غنیِ این جزیره شناسایی و بهعنوان الگوی جزیره به گردشگران معرفی نشده است. رزق و روزی مردمانِ هرمز با گردشگری اتفاق میافتد، اما حضور گردشگران، پیشنیازهایی داشته که فراهم نشده است.
هرمز، جزیرهالشهداست؛ جزیرهی مقاومت است. تاریخ بعد از انقلاب را اگر بخوانید، میبینید که این جزیره کلی دلاور در تاریخ معاصرش داشته که هیچ نشانی از آن در سطح جزیره پیدا نیست. فرهنگی که مورد حمایت قرار نگرفته، کانالیزه نشده و در اختیارِ گردشگر قرار داده نشده، نمیتواند برای همان گردشگر الزامآور باشد. ما الماسی داریم که امروز آغشته به چیزهای بیارزش شده، دولت باید وارد شود و این چیزها را کنار بزند، الماس را نشان مردم بدهد و به گردشگر بگوید هنجار و فرهنگِ زندگی در هرمز چه آداب و سننی دارد. آن وقت است که دیگر گردشگر هم هرمز را با آنتالیا اشتباه نمیگیرد. روندِ این کار با قرارگرفتن تمام اجزای سیستم در کنار هم و در قالبِ واحد که ما اسمش را توسعه میگذاریم، اتفاق میافتد. استانداری در این میان راس حاکمیت در امور استان است. پلتفرمی که قرار است در منطقه و چهارچوب استان، سیستم عامل توسعه باشد و نه بازوی اجرایی آن. شما از چشم نمیتوانید توقع داشته باشید گوشی تلفن را بردارد. تمام ذینفعان حاکمیتی و مردمی در فرایند توسعه باید جلو بیایند، نقشهای خود را بپذیرند و در هماهنگی کامل آن را انجام دهند.
بهطور اختصاصی برنامهی توسعه در استان هرمزگان قرار است چگونه مدیریت شود؟ آیا بعد از 400 سال از نامگذاری بندر عباس قرار است بنادری شبیه به سیرافِ تاریخی یا دوبیِ امروزی داشته باشیم؟
برعکس. توسعه در بشاگرد در سیستمی صورت میگیرد که در بندر عباس یا میناب یا رودان و پارسیان قابل اجرا نیست. هر جا مزیت خاص خودش را دارد و دولت در این زمینه بهدنبال اجرای یک اکوسیستم پیمانی است.
اکوسیستم پیمان؟
بله. در واقع میتوان گفت که برنامه تحول و توسعهی استان هرمزگان که توسط شخص استاندار تهیه شده، «اکوسیستم پیمان» نام دارد. اکوسیستم پیمان، سندِ توسعه استراتژیک استان بر اساس ظرفیتهای مردمنهادِ منطقه است. در ذیل این سندِ استراتژیک، ما سندهای تاکتیکی و تکنیکی هم خواهیم داشت که بخش عمدهی آن شامل ارائه فهرستهای متمرکز فرصتهای سرمایهگذاری استان به تفکیک کاربریهاست. این اتفاق به اعتقادِ من، انقلابی در مسیر توسعه هرمزگان خواهد بود و تکلیف بسیاری از امور و دستگاهها را مشخص میکند که در مسیر توسعه کجا ایستادهاند، چه مسئولیتها و وظایفی دارند و چگونه باید خود را با دیگر بخشها هماهنگ کنند.
در این زمینه نیاز به توضیحات بیشتری وجود دارد.
ببینید، همین امروز اگر سرمایهگذاری به استانداری مراجعه کند و درخواست تحویل زمین برای انجام یک فعالیت تولیدی داشته باشد، من باید بتوانم به او، گزینههایی را معرفی کنم که پیشتر زیرساختهای اولیه آن فراهم شده است. برای همین منظور، آمادهسازی فهرستهای متمرکز سرمایهگذاری استان، شاملِ یک سری «کلیرِ زون» میشود؛ نقاطی که استانداری با توجه به اسناد بالادستی، آنها را فهرست کرده و این نقاط، نقاط بدون مجوز هستند و به سرمایهگذار اجازه میدهند، در آن نقاط سرمایهگذاری کند، بدون اینکه نیاز به انواع و اقسام مجوزها داشته باشد. در این صورت است که دولت در استان میتواند در نقش یک پلتفرم عمل کند و بهجای آنکه خودش اپراتور باشد، ظرفیتهای محلی را درگیر توسعه کند.
چنین روندی نیازمند نهادسازی و ساختارسازی تازه در هستهی دولتهای محلی است. آیا در این زمینه اقداماتی انجام شده؟
به شدت! و اتفاقا خیلی هم مصر هستم که باید با نهادسازی به عملیاتیکردن ایدهی دولت بهمثابهی پلتفرم توسعه برسیم. در واقع من راه دیگری در دنیا بهجز بهبود کسبوکارهای محلی برای توسعه ندیدهام و حتی کشورهایی که برای توسعه از خصوصیسازی شروع کردند هم در نهایت با شکست مواجه شدند. من معتقدم که قدم اول در توسعه، تقلید از فرایندهای نتیجهبخش و نمونههای جهانی قابل اعتنا و انطباق است. بهعنوان مثال، راهاندازی طرح «پنجرهی واحد صدور مجوزها»، الگوبرداری از روش کره جنوبی است. در حوزهی بندری، ما چارهای جز رفتن بهسمت بانکرینگ نداریم و باید بهدنبال مدل خوب و منطبق آن در منطقه باشیم. بهطور کلی هر وقت که بحث توسعه پیش میآید، ما ناچاریم بوم و منطقه را مد نظر قرار دهیم و همهچیز را از این دریچه دوباره بازبینی و بازتعریف کنیم.
در این مسیر، جایگاه فرهنگ توسعه و توسعهی فرهنگی استان کجاست؟
توسعه قبل از هر چیزی از مسیر فرهنگ عبور میکند. اگر کل بودجه کشور را به هرمزگان اختصاص دهند، اما در زمینهی ارتقای فرهنگ کارآفرینی، خلاقیت و ظرفیتهای مردمی اقدامی انجام نگیرد، ارتقا و توسعهای صورت نخواهد گرفت. فرهنگِ توسعه مفهومی است که مردم باید طعم آن را بچشند تا مشتریاش شوند. بله! امروز به یمن تبلیغات، همه میدانند که در بخش شرقی استان هرمزگان، در بشاگرد و حوالی آن، معادن طبیعی بزرگی از گیاهان دارویی خودرو وجود دارد. این ظرفیت در کجای توسعه استان دیده شده است؟ چرا روی آن کارِ فرهنگی نشده و بهجایش مردم بشاگرد را از طریق مرکز، حمایت میکنیم؟ این همان فرهنگِ توسعه است که باید فراگیر شود، باید مطالبه مردم استان نه ماهی که یادگیری ماهیگیری باشد.
بهعنوان سؤال آخر، بفرمایید که نمایهی توسعهی استان را در سال 1404 چگونه میبینید؟
هیچ نسخهای برای توسعهی استان جز مواردی که به آن اشاره شد، وجود ندارد. شما یک راه بیشتر پیش رو ندارید؛ یا در مسیر توسعه قرار میگیرید یا در انتهای هر راهی که بروید، پرتگاهی هولناک انتظارتان را میکشد. منابع طبیعی استان، دیگر کفافِ زندگی سرمایهداری را نمیدهد. توسعهی بنادر کشورهای همسایه در منطقه بهحدی است که یک لحظه توقفِ ما به شکست خواهد انجامید. هرمزگان باید از روزمرگی بیرون بیاید و دستبهکار توسعهی خود شود و فکر میکنم این آیندهای عملیاتی و قابل دسترس است. در آیندهی نزدیک، مثلا همین زمانی که شما به آن اشاره کردید، ما قطعا نشانههای واضحی از قرارگرفتن هرمزگان روی ریلِ توسعهای درونگرا، میهنی، فرهنگی و دانشبنیان خواهیم دید. |